دولت تدبیر چه راهی را در پیش میگیرد: توسعه وابسته، یا خوداتکایی؟
تجربه کشورهای شرق آسیا در حوزه توسعه صنعت و فناوری نشان داده است که این کشورها از انتقال فناوری به روشهای مختلف از کشورهای غربی خصوصا آمریکا و همچنین در گام بعدی از ژاپن به خوبی استفاده کردهاند. این کشورها یا خود را جزئی از شبکه تامین بنگاههای چند ملیتی غربی قرار دادهاند مانند هنگکنگ و سنگاپور و یا خود را دنبال کننده فناوری کشورهای پیشرو نگه داشته و قابلیت های فناوری خود را ارتقاء داده اند، مانند ژاپن، کره و تایوان. به این طریق که فناوری در اصل در کشورهای پیش رو تولید و در کشورهای پیرو توسعه پیدا کرده و به مرحله رشد خود رسیده و بنگاههای پیشرو از مزیت قیمتی بالا در ابتدای ورود به بازار استفاده کرده و کشورهای پیرو از مزیت تولید انبوه و مزیت مقیاس بهرهمند می شوند، یعنی یک تقسیم کار جهانی رخ داده است.
کشورهای پیرو در کنار واردات انبوه فناوری خود دست به کار شده و قابلیتهای فناوری خود را ارتقاء دادهاند انچه بیش از همه باعث شده است که این کشورها بتوانند این مسیر را طی کنند، هوشمندی دولت در داخل و خدمتدهی جدی در سیاست خارجی است – به گونه ای که امریکا در کشورهایی مانند ژاپن و کره پایگاههای متعدد نظامی دارد و حتی کشور ژاپن چیزی تحت عنوان ارتش نداشته و در معادلات جهانی نیز کاملا پیرو غرب و به خصوص آمریکا هستند و کمتر مخالفتی نیز از آنها مشاهده نمیشود لذا این کشورها کاملا سلطه امریکا را پذیرفته و توسعه آنها تا حد زیادی وابسته به غرب است، کما اینکه این کشور ها نیز به دلیل وابستگی شدید ساختار های مالی خود به غرب همچنان در رکود نسبی به سر می برند. در کنار این چند کشور، کشور چین نیز حضور دارد که با شکلگیری روند صنعتزدایی در غرب بهشت شرکتهای غربی برای تولید محصولاتشان شده است و شرکتهای غربی تولید محصولات را به این کشورها انتقال داده و خود بخشهای مدیریتی و تحقیق و توسعه را اداره کرده و بخش زیادی از ارزش افزوده را به دست میآورند و البته دچار بحرانهای بیکاری جدی نیز شدهاند. از سوی دیگر کشور چین بزرگترین طلبکار اقتصادی امریکاست که به شدت ذخایر دلاری بالایی که به مدد صادرات به امریکا به دست آورده است و مطالباتش از امریکا در معرض خطر است. لذا کشور چین به شدت به دنبال جدا کردن راه خود از آمریکاست و به همین واسطه از سالیان گذشته به جای استراتژی وابستگی و کپی کاری که توسط دیگر کشورهای شرق آسیا اتخاذ شده است دست به سرمایهگذاریهای کلان در توسعه بومی فناوری و تقویت قابلیتهای علمی و فناورانه زده و در حال حاضر در حال تبدیل شدن به یکی از قطب های فناوری در جهان است.
اما مدل دیگری نیز در توسعه صنعتی و فناوری در غرب آسیا انجام شده است که کشورهایی مانند ایران و عربستان و قطر و … از این جمله اند. در این کشور ها انتقال فناوری از غرب به شیوهای کاملا ناقص رخ داده و میتوان گفت تنها خطوط تولید و کارخانههای تولیدی وارد شده و هیچ توانمندی فناوری در بنگاههای این کشورها درونی نشده است. این امر پیامدهای جدی برای این کشورها داشته است اول انکه با اندک چالش سیاسی صنعت و اقتصاد این کشورها با تلاطم مواجه می شود، زیرا به شدت به لحاظ فناوری وابستهاند. دوم اینکه کشورهای غربی هیچگاه فناوریهای سطح بالای خود را در اختیار این کشورها قرار نمیدهند و لذا این کشورها به تولیدکننده مواد خام و یا نیمه تولیدی برای کشورهای غربی تبدیل میشوند.
به عنون مثال در حوزه پتروشیمی کشورهای غربی فناوریهای قدیمی و بالغ و نزدیک به منسوخ شدن را به کشورهای حاشیه خلیج فارس میفروشند و آنها نیز به چند برابر قیمت آنها را میخرد غافل از انکه این فناوری به کشورهای دیگر هم داده شده است. با شروع تولید و عرضه محصولات این کشورها بازار به شدت اشباع شده و قیمت های جهانی به شدت افت میکند و کشورهای غربی که خود به ردههای بالاتر فناوری رفتهاند مواد اولیه تولید شده این کشورها به قیمت اندک میخرند و با فناوری برتر خود تبدیل به محصول نهایی کرده و به همین کشورها صادر میکنند. با این وصف این کشورها به دلیل عدم توجه به توسعه فناوری و دستیابی به فناوریهای جدید همواره تولید کنند مواد خام و واردکننده فناوری باقی خواهند ماند.
متاسفانه این سیاست در برخی دیگر از حوزههای صنعتی در کشور ما و خصوصا در حوزههایی که کشور مزیت نسبی دارد مانند نفت و گاز و معادن تقریبا به صورت کامل پیاده سازی شده است. آغاز این سیاست از دوره پس از جنگ و دوره موسوم به سازندگی بوده است که با اتخاذ سیاست درهای باز انبوهی از صنایع بدون توجه به توسعه قابلیتهای یادگیری فناورانه به کشور وارد شد. غافل از آنکه این سیاست شاید در کوتاه مدت به نفع کشور باشد اما در طولانی مدت چیزی جز وابستگی برای کشور به ارمغان نخواهد آورد. شاید بتوان گفت مشکلات امروز ناشی از تحریمهای غربی ها در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی معلول همین نگاه غلط به غرب و نگاه غلط به توسعه صنعتی و اقتصادی در کشور است. باید توجه کرد که ایران نه کشوری مانند سنگاپور و مالزی و نه حتی ماند کره و ژاپن و چین است و اقتضائات سیاسی و فرهنگی ما با این کشورها کاملا متفاوت است. حتی برخی از این کشورها نیز همان طور که گفته شد به دنبال جدا کردن راه خود از غرب هستند. از سوی دیگر ایران به مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز نمیباشد که عزت خود را بدهند و منابعشان نیز به غارت رفته در آینده نزدیک با تمام شدن تاریخ مصرف خود به کناری رانده می شوند.
با عنایت به این سابقه ذهنی و تاریخچه تلاشهای دولتهای گذشته و خصوصا دولت پس از جنگ، باید دید دولت تدبیر و امید چه راهی را در تعاملات با غرب در جهت توسعه صنعتی کشور در پیش خواهد گرفت؟ آیا استراتژی وابستگی را پیش می گیرد و یا خود اتکایی؟